یادداشت | "جایگاه ویژه"
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، برای زنده نگهداشتن یاد و خاطرۀ شهدای روحانی، یادبودی در مسجد محله گرفته بودند. داخل مسجد نشسته بودم که کار کوچکی برایم پیش آمد. مجبور شدم برای دقایقی از مسجد خارج شده و به عابر بانکی که جنب مسجد بود، سری بزنم. عابر بانک، پشت مسجد و در کنار یکی از درهای ورودی کوچک مسجد قرار داشت. البته این در، در طول سال بسته است. مدت کوتاهی که در صف عابر بانک ایستاده بودم، متوجه شدم این درِ کوچک محل رفت و آمد مسئولانی است که قرار است در مراسم امشب شرکت کنند. هر از چند گاه یکی از آقایان می آمد و این در برای لحظاتی باز و بسته می شد. شهردار، فرماندار، امام جمعه، نظامی، روحانی، نمایندۀ مجلس و خلاصه از ما بهترون، از این در کوچک وارد و خارج می شدند. وقتی هم این آقایون وارد مسجد می شدند، به سوی تعداد محدودی صندلی هدایت می شدند و خیلی راحت روی صندلی ها می نشستند.
این ویژه ها را در بسیاری از محافل و مجالس شاهد هستیم. درب ویژه، صندلی ویژه، جایگاه ویژه، ردیف ویژه و مانند آن. این ویژهها، باعث جدایی مسئولان از مردم می شود. حتی گاهی دیده می شود که برای هر جایگاهی، کارتی با رنگ مخصوص طراحی میشود.
به راستی در این موضوع، توصیه یا سفارشی از اهل بیت(علیهم السلام) به ما نرسیده است؟ در احادیث آمده که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) وقتی در جمعی حضور داشتند و شخص غریبهای وارد می شد، پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) شناخته نمی شد مگر آنکه او را معرفی می کردند. در همین اندیشه ها بودم که کارم در عابر بانک به پایان رسید. بازهم جای شکر دارد که این افکار که همانند مهمان ناخوانده آمده بودند، باعث اشتباه در عملیات بانکی ام نشد. به سوی مسجد برگشتم. یاد روایتی افتادم که بی ارتباط به افکار پریشان من نبود. آخرِ شب که به خانه آمدم، تلاش زیادی کردم تا آن روایت را پیدا کنم. روایت را در کتاب شریف کافی یافتم.
با دیدن این حدیث شریف بیشتر به فکر فرو رفتم و در این اندیشه بودم که با وجود این گونه احادیث که البته کم هم نیستند، چرا این آقایون از همان دَری رفت و آمد نمی کنند که عموم مردم رفت و آمد می کنند؟ چرا این ویژه ها را رها نمی کنند؟ اصلا چرا این جایگاه های ویژه در میان ما پیدا شد؟ ترور شخصیت ها در اوایل انقلاب، بهانۀ خوبی شد برای برخی جدایی ها. البته حفظ جان واجب است. ولی به قول معروف به بندۀ خدایی گفتند: جلوی بام نیا. خدای ناکرده میافتی، برو عقب! اینقدر به عقب رفت تا از آن سوی بام افتاد!
و امّا حدیث: امام رضا علیه السلام در نامه ای به فرزندش امام جواد علیه السلام می نویسد: فرزندم! به من خبر رسيده است كه هرگاه براى خروج از خانه سوار بر مركب خود مىشوى، اطرافيان، تو را از درب پشتى بيرون مىبرند . اين ، از تنگنظرى آنهاست تا مبادا از تو به كسى خيری برسد . از تو مىخواهم كه رفت و آمد تو از درِ اصلى باشد. و هر گاه از خانه خارج مىشوى، با خود، سکۀ طلا و نقره به همراه داشته باش تا اگر كسى از تو پولی درخواست کرد، بتوانی به او کمک کنی. من مىخواهم با اين كار ، خداوند ، تو را بزرگی ببخشد . انفاق كن و بيم فقر نداشته باش. الكافي : ج4 ص43 ح5.
به قول جناب حافظ در خانه اگر کس است یک حرف بس است.918/ز503/س
علیرضا نظری خرّم